يکشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۲
نوید شاهد _ کتاب " آرزوی سوم " برگرفته از زندگینامه و خاطرات پاسدار شهید «احمد اسکندری» است. این کتاب به قلم خانم سحر شعبانی از نویسندگان ایثار و شهادت به رشته تحریر در آمده است و در سال 1398 از سوی انتشارات مدافعان منتشر شده است.
به گزارش نوید شاهد خراسان شمالی ؛ کتاب آرزوی سوم برگرفته از زندگینامه و خاطرات پاسدار شهید «احمد اسکندری» است.این کتاب به قلم سحر شعبانی از نویسندگان حوزه ایثار و شهادت به رشته تحریر در آمده است . این کتاب در 1000 نسخه و 82 صفحه   درسال 1398 از سوی انتشارات مدافعان منتشر شده است . در پایان کتاب عکس‌ها و اسنادی از شهید آمده است.

 


معرفی کتاب | آرزوی سوم

در مقدمه این کتاب چنین آمده است ؛

گاهی رنج و زحمت زنده نگه داشتن خون شهید ، از خود شهادت کمتر نیست. رنج چندین ساله امام سجاد (ع ) و حضرت زینب از این قبیل است. امروز ما چنین وظیفه ای داریم . (امام خامنه ای )

بی شک در سرگذشت هر سرزمین قصه هایی در دفاع از خاک و ایثار و جان با فرسایش قلم ها صورت گرفته است.

واژه مقدس شهید و شهادت در قاموس دفاع و گذشتن از جان در قاب تاریخ نقش بسته است. شهادت و سپردن سر سبز به مسلخ سرخ تیغ ، دلیری و شجاعت می خواهد و گرده شیر شرزه را می طلبد تا در راهی قدم بگذاری که انتهایش به جان بازی می رسدو نام آورانه ایستادن در میدان های جهاد و جنگ با دشمنان این آب و خاک به یقیین فقط کار مردانی است که هنر شهادت با گوشت و خونشان عجین است. در هشت سال دفاع مقدس  ما شهاد ظهور و حضور مردانی بودیم که نه برای نان جنگیدن و نه برای نام . فقط و فقط به عشق خداوند و برای ولایت جان شیزین را بر کف نهادند تا از کشاکش امواج کاروان شرف و بزرگی را صید کنند. ....  

 بخشی از کتاب

«در جبهه بود که خبر دار شد فرزندش در راه است . خود را به زادگاهش ، شیروان رساند .اول از سلامت نوزاد پرسید و سپس خدا را شکر کرد .گفتند:"احمد!بچه دختر است ،دختر است !" پاسخ داد :"فرقی ندارد ، دختر و پسر نعمت خدا هستند . همین که سالم است الحمدالله ."یک دفتر مقابلش گذاشت و در آن یک ردیف نام پیشنهادی برای بچه نوشته بود که از میان آن اسامی ، نام " عاطفه " را برگزید.

دو جعبه شیرینی خرید . یکی را بین پرستار ها و دیگری را بین مردم پخش کرد .
سپس دست ها را به سوی آسمان بالا برد و شکر خدا را به جا آورد و گفت : " شکر که عروسم را دیدم ،دختری مانند فرشته هم به من دادی و حالا ماند سومی !"پرسیدند سومی کدام است ؟ گفتند:"شهادت" دل در دلم نماندو گفتم :" پسرم مگر چقدر عمر کرده ای که آرزوی شهادت داری ؟! پاسخ داد: " مادر همه دوستانم رفته اند و من مانده ام . هر چه زودتر بروم بهتر است."...»

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده